*در بخشی از کتاب لحظه های بی تکرار اثر؛ الهام دیلمی فر می خوانیم:*⬇️

فقط میخواستم افکارش را به هم بریزم، بعد از شام بلند
شدم و رفتم در اتاقم دراز کشیدم ولی راشل با بچه ها دور بخاری هیزمی نشسته بودند، خودشان را گرم می کردند، راشل گاهی خیاطی می کرد اما نه حرفه ای، برای سرگرمی خودش تا وقتش را پر کند. بیشتر سرگرم گاو و گوسفندها بود. همیشه ماست و پنیر و خامه درست می کرد و می فروخت بعضی وقت ها هم میرفت پیش رز تا در بچه
داری کمکش کند.
صدای در می آمد، راشل بود من خودم را به خواب زده ام. کنار تخت نشست و دستش را لابه لای موهای سرم گذاشت و نوازشم میکرد سپس آهسته گفت: داوين من
همیشه عاشقت میمونم، حتی اگر در بدترین شرایط باشی
من کنارتم
آرام یک بوسه به پیشانیم زد و کنارم دراز کشید، عطر موهایش را کنارم حس کردم، انرژی خاصی داشت، کم کم صدای خرو پفش بلند شد. راشل وقت خواب، زیادی خروپف می کند، هرشب بعد از خوابیدن راشل، میروم در اتاق دیگری می خوابم.

چگونه داستان طنز بنویسیم

قواعد داستانک نویسی

قصه نویسی

کتاب راز شکور

کتاب کویدا پادشاه سرزمین ویروس ها

داستان عدل اثر صادق چوبک

موضوع داستان

راشل ,کتاب لحظه
مشخصات
آخرین جستجو ها